کد مطلب:254020 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

ملاقات های مردمی
با وجود آنكه امام در سنین خردسالی به سر می برد، اما بزرگان علوی وقتی در صریا به محضرش می رسیدند، مقامش را تكریم می كردند. عموی پدرش، زید بن امام موسی بن جعفر كه مردی كهنسال بود، از عمر بن فرج، دربان امام در روستا، خواست تا اجازه تشرف بگیرد. وی درخواست این مرد سالخورده را به امام ابلاغ كرد و آن حضرت اجازه فرمود. زید خدمت امام رسید و به منظور احترام و تعظیم، مقابل امام هادی(ع) نشست. روز دوم نیز كه زید به محضر حضرت شرفیاب شد، امام داخل خانه نبود و چون زید بالای مجلس نشسته بود، وقتی امام وارد شد، همین كه چشم زید به ایشان افتاد، از جای برخاست و آن بزرگوار را در جای خویش نشانید و خود برای ادای احترام به ساحت مقام امامت، در برابر حضرت نشست و به مقام ولایت او اعتراف كرد و اطاعتش را لازم دانست. [1] .

ایوب بن نوح مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا، رتبه والایی داشت. او وكیل امام دهم و یازدهم بود و روایات زیادی از دهمین پیشوای شیعه نقل كرده است. این مرد در صریا به محضر امام رسید و پیش روی حضرت ایستاد و چون دستوری از امام دریافت كرد و بازگشت، عمر بن سعید مدائنی كه در آنجا حضور داشته است، می گوید: امام رو به من كرد و فرمود: ای عمرو! اگر دوست داری به مردی از اهل بهشت بنگری، به این مرد بنگر. [2] .

امام در روستای صریا، ضمن ارتباط با علویان و سایر مردم، در مزرعه خویش مشغول كار بود. علی بن حمزه می گوید: روزی به ملاقات امام رفتم و دیدم او با بیلی روی زمین كشاورزی چنان مشغول تلاش است كه دو پایش عرق كرده است. وی می افزاید: جلوتر رفتم و عرض كردم: فدایت گردم! كارگران كجایند كه شما بدین زحمت افتاده اید؟ امام فرمود: آیا در كار كردن، كسی از من و پدرم بهتر وجود دارد؟ عرض كردم: چه كسی از شما والاتر و بهتر است! امام فرمود: رسول اكرم(ص)، امیرمؤمنان(ع) و تمام اجدادم با دسترنج خود زندگی می كردند و كشاورزی از جمله كوشش های فرستادگان الهی، اوصیاء و شایستگان است. [3] .

چون معتصم درگذشت، واثق عباسی كه مردی عیاش پیشه و سفیه بود، بر تخت خلافت نشست.

به روزگار این خلیفه غاصب، گروهی از جانب وی گماشته شدند تا به هیچ وجه شیعیان با امام هادی رفت و آمد نداشته باشند و از این پس رنج و اندوه عاشقان خاندان عترت آغاز شد و برخی علاقه مندان به ناچار، راه تقیه را پیش گرفتند و در ظاهر چنین وانمود كردند كه از مخالفان آل علی هستند. بدین صورت آنان با پیش گرفتن این روش، موفق شدند به محضر امام برسند و از مسائل و احكام شرعی و معارف و علومی كه حضرت بیان می فرمود، آگاه شوند. حتی برخی از پیروان ائمه هدی به گونه ای تقیه می كردند كه خلیفه آنان را به عنوان جاسوس خویش تعیین كرد تا برنامه ها و ارتباطات امام را زیر نظر گیرند. آنان از یك سو، مردم كوچه و بازار و شیعیان شهرهای گوناگون را به چشمه حكمت و معنویت حضرت هادی(ع) مرتبط كردند و پیام امام را به آگاهی علاقه مندان خالص می رسانیدند و از سوی دیگر، وقایع را به گونه ای برای خلیفه گزارش می كردند كه این مناسبات و پیوند ها دچار خدشه نگردد.

اگر چه فشارهای واثق عباسی، باعث می شد تا بسیاری از شیعیان نتوانند با آن حضرت ارتباط برقرار سازند، ولی هرگز این روند تعطیل نشد و شیفتگان امامت با پوشش های گوناگون به محضر امام می رسیدند و از اقیانوس بی كران امامت سیراب می شدند؛ به طوری كه بر اساس نوشته شیخ طوسی، تعداد كسانی كه از آن حضرت در زمینه های علوم اسلامی روایت نقل كرده اند، به 185 نفر می رسد كه در میانشان چهره های برجسته علمی و فقهی دیده می شوند. [4] .

به دلیل اختناق شدید، امام هادی(ع) نیز در ارتباطات خود با شیعیان، بسیار محتاطانه عمل می كرد. محمد بن شرف می گوید: در یكی از خیابان های مدینه حركت می كردم. حضرت فرمود: آیا تو پسر شرف نیستی؟ عرض كردم: آری. خواستم از وجود مبارك او سؤالی بپرسم، اما پیشوای دهم بر من پیشی گرفت و فرمود: ما در حال گذر از شاهراهی در مدینه هستیم و اینجا برای طرح چنین سؤالاتی مناسب نیست. [5] .


[1] همان، ص34 ـ 35.

[2] الغيبة، شيخ طوسي، چاپ مكتب نينواي تهران، ص 212.

[3] من لا يحضره الفقيه، صدوق، ص23.

[4] ر.ك: رجال شيخ طوسي، ص409 ـ 427.

[5] بحارالانوار، ج50، ص176؛ كشف الغمه، علي بن عيس اربلي، ج3، ص175.